کد مطلب: ۲۳۱۳۹
لینک کوتاه کپی شد

قربانی تجارت یا قدرت صنعتی؟

در برخی محافل این دیدگاه رایج شده که تجارت جهانی -یا در نسخه‌ای «پیشرفته‌تر»، جایگاه دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی- بخش تولید صنعتی ایالات متحده را تضعیف کرده است. اما شواهد کمی در تایید این ادعا وجود دارد.

تریبون اقتصاد بیایید با چند واقعیت ساده اما اغلب نادیده گرفته‌شده است، شروع کنیم:

۱. ایالات متحده یک قدرت بزرگ صنعتی است. ما سالانه ۲.۵تریلیون دلار ارزش افزوده در تولیدات صنعتی ایجاد می‌کنیم، یعنی بیش از هر زمان دیگری در تاریخ.

۲. سهم اشتغال در بخش تولیدی در حال کاهش بلندمدت و تدریجی است. این روند نه‌تنها در آمریکا، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان دیده می‌شود و بیشتر ناشی از اتوماسیون است که به ما امکان می‌دهد با نیروی انسانی کمتر، تولید بیشتری داشته باشیم. حتی چین نیز در اشتغال صنعتی به سقف خود رسیده است.

۳. بخش زیادی از واردات آمریکا شامل کالاهای واسطه‌ای نظیر ماشین‌آلات، مواد اولیه و تجهیزات صنعتی است که برای تولید سایر کالاها (از جمله صادرات صنعتی) استفاده می‌شود. بنابراین، تعرفه‌ها اغلب هزینه تولید داخلی را افزایش می‌دهند.

۴. آمریکا کشور بزرگی است و بخش زیادی از تولیدات صنعتی‌اش را خود مصرف می‌کند. اگرچه میزان صادرات و واردات قابل توجه است، اما تجارت عامل اصلی در تولید صنعتی نیست. برای افزایش تولید، نیازمند بهبود زیرساخت‌ها، کاهش هزینه انرژی، ارتقای آموزش، کاهش مقررات و تسریع مجوزهای ساخت‌وساز هستیم. اگر نتوانید نیروگاه و جاده و بندر بسازید، نمی‌توانید در آمریکا تولید کنید.

۵. ایالات متحده پردرآمدترین کشور بزرگ دنیاست. سخت است بپذیریم که تجارت باعث «ضرر» ما شده باشد. چین بسیار فقیرتر از آمریکا است.

۶. چین تولید صنعتی بیشتری نسبت به آمریکا دارد؛ اما بیشتر آن را در داخل مصرف می‌کند. چین بیش از چهار برابر جمعیت آمریکا را دارد. بدیهی است که بیشتر تولید کند. در آینده، هند نیز از آمریکا جلو خواهد زد. این موضوع را باید پذیرفت. همان‌طور که می‌گویند، کسی که پای بزرگی دارد، کفش بزرگی هم لازم دارد. کشورهای پرجمعیت بیشتر تولید می‌کنند. افزایش جمعیت آمریکا می‌تواند این «مشکل» را برطرف کند.

۷. اکثر اقتصاددانان معتقدند که در موارد خاصی، حمایت از برخی صنایع توجیه‌پذیر است، مانند تولیدات نظامی یا واکسن‌ها.

دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی: امتیاز یا وبال گردن؟

اخیرا برخی این ادعا را مطرح کرده‌اند که وضعیت ذخیره‌ای دلار -که زمانی «امتیاز عظیم» تلقی می‌شد- اکنون به باری زیان‌بار برای اقتصاد آمریکا تبدیل شده است. این به نظر من بیشتر توجیهی پسینی برای سیاستگذاری‌های اشتباه است؛ اما بیایید ادعای اصلی را بررسی کنیم:

این نظریه می‌گوید نقش دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی باعث افزایش ارزش دلار می‌شود که صادرات ما را در بازارهای جهانی کمتر رقابتی می‌کند. تعرفه‌ها قرار است این مشکل را با کاهش ارزش دلار حل کنند. اما هر مرحله از این استدلال، محل تردید است. برای نمونه، تعرفه‌ها معمولا باعث تقویت دلار می‌شوند؛ زیرا عرضه دلار کاهش می‌یابد. حتی اگر تعرفه‌ها موجب کاهش ارزش دلار شوند، کاهش واردات به تنهایی باعث افزایش صادرات نمی‌شود.

اما تمرکز من بر این پرسش است: آیا نقش دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی واقعا ارزش دلار را بالا برده و به صادرات ضربه زده است؟

در کوتاه‌مدت، افزایش تقاضای جهانی برای دلار می‌تواند نرخ ارز را بالا ببرد و صادرات را گران‌تر کند. اما این موضوع صرف‌نظر از علت تقاضای دلار اتفاق می‌افتد. اگر خارجی‌ها بخواهند تراکتور آمریکایی بخرند، دلار گران‌تر می‌شود و خرید رایانه آمریکایی برایشان سخت‌تر. آیا صنعت تراکتور ما بار اضافی برای صنعت رایانه محسوب می‌شود؟ نه واقعا و مهم‌تر اینکه این اثر کوتاه‌مدت است. نرخ ارز ابتدا واکنش نشان می‌دهد، اما سایر قیمت‌ها نیز به مرور تطبیق می‌یابند و در بلندمدت با تمایل به برابری قدرت خرید (PPP) ارزش دلار تعدیل می‌شود.

برای درک بهتر، تصور کنید دنیایی با ارز واحد جهانی (مانند استاندارد طلا یا رمزارز باثبات متصل به دلار) وجود داشت. در چنین حالتی، افزایش تقاضا برای دارایی‌های آمریکایی عمدتا منجر به کاهش نرخ بهره داخلی یا افزایش قیمت دارایی‌ها در آمریکا می‌شد، نه تغییر در قیمت نسبی کالاهای آمریکایی از طریق نرخ ارز.در سیستم نرخ ارز شناور، نرخ ارز ابتدا حرکت می‌کند، اما اثر آن گسترده‌تر و متعادل‌تر می‌شود و سایر قیمت‌ها نیز با گذشت زمان تطبیق می‌یابند. بنابراین هیچ افزایش ارزش «اضافی» و دائمی وجود ندارد که به‌طور سیستماتیک رقابت‌پذیری تولیدات ما را تضعیف کند. همچنین باید دانست که این اثر تعدیل‌گر نرخ ارز شناور در هر دو جهت عمل می‌کند؛ وقتی نرخ ارز کاهش می‌یابد، اثر اولیه بین صنایع مختلف پخش می‌شود و به آنها زمان می‌دهد تا با شرایط جدید هماهنگ شوند.

این سخن به آن معنا نیست که برخی صنایع از نوسانات کوتاه‌مدت نرخ ارز آسیب نمی‌بینند، اما این نوسانات تفاوتی با سایر نوسانات معمول عرضه و تقاضای بازار ندارند؛ نوساناتی که نرخ ارز شناور تمایل دارد آنها را تعدیل کند. در نهایت داشتن بخش تولیدی قوی، مستلزم سیاستگذاری‌های داخلی هوشمندانه، نوآوری و توسعه نیروی کار است، نه کاهش ارزش ارز یا محدود کردن تجارت. برخلاف ادعای برخی، نقش دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی نه‌تنها هزینه‌ای پنهان نیست، بلکه مزیتی اقتصادی و مالی قابل توجه برای ایالات متحده محسوب می‌شود که در بلندمدت، تاثیر منفی معناداری بر پایه تولیدی کشور ندارد.

الکس تبرک

ترجمه: مهران خسروزاده

منبع: دنیای اقتصاد 

 

مطالب پیشنهادی
بیشتر بخوانید
دیدگاه
پربازدیدترین مطالب
تازه‌ترین عناوین