آیا ترامپ میخواهد آمریکا شبیه عربستان شود؟

ترامپ در پی بازآفرینی اقتصاد آمریکا به سبک دولتهای نفتخیز خلیج فارس است؛ دولتی که بر توسعه انرژی، پروژههای بزرگ و سرمایهگذاریهای جسورانه تکیه دارد. اتحاد او با عربستان سعودی، از گلف و هتلداری تا پروژههای فناورانه و سرمایهگذاریهای کلان، نشاندهنده مدل تکنوکاپیتالیسم اقتدارگرایی است که ارزشهای دموکراتیک را به حاشیه میراند. در این رویکرد، اگر چه وعدههای اغراقآمیز و رفتارهای بیثبات ممکن است سودآور به نظر برسند، اما میتوانند اعتماد سرمایهگذاران و زنجیرههای تأمین را به خطر اندازند.
تریبون اقتصاد- «کوین اسلوبودین» (Quinn Slobodian)، استاد تمام درزمینه تاریخ بینالملل در دانشگاه بوستون آمریکا و نویسنده کتاب «گلوبالیستها: پایان امپراتوری و تولد نئولیبرالیسم»
به گزارش فرارو به نقل از پایگاه نشریه نیویورک تایمز، چه سرمایهگذاری است که تمام منابع خود را به خرید زمینهای مرغوب، راهاندازی پروژههای پیشرفته فناوری و برگزاری رویدادهای ورزشی بزرگ اختصاص میدهد و همه جا را با لایههای طلا میپوشاند؟ رایجترین مقایسهها و استعارهها به سختی میتوانند توصیف دقیقی از نگاه اقتصادی رئیسجمهور ترامپ ارائه دهند.
این دیدگاه نه دنبالهای از دوران بارونهای طلایی است و نه برخلاف آنچه منتقدانش مدعیاند، قابل قیاس با الگوهای اقتصادی فاشیستی آلمان و ایتالیا در دهه ۱۹۳۰؛ شاید راه دیگری برای درک این الگوی اقتصادی وجود داشته باشد؛ مدلی که به دولتهای اقتدارگرای نفتخیز خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی شباهت دارد. این دیدگاه، در واقع، تلاشی برای پیادهسازی یک اقتصاد سیاسی شبیه به اقتصاد عربستان سعودی در ایالات متحده است.
اتحاد ترامپ و عربستان؛ تجارت، نفت و گلف در یک زمین بازی!
ارتباط میان ترامپ، خانوادهاش و عربستان سعودی عمیق و گسترده است. فعالیتهای هتلداری او در این منطقه از دوره اول ریاستجمهوریاش گسترش یافت و روابط او با عربستان به گلف نیز کشیده شده است؛ ورزشی که این کشور به طور جدی در حال توسعه آن است. یکی از تورنمنتهای گلف عربستان در زمین گلف معروف ترامپ در میامی برگزار شد و بهتازگی ترامپ در مذاکراتی برای توافق بین «LIV Golf»، متعلق به صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان و «PGA Tour» نقش داشته است.
مدتی بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ترامپ در کنار ایلان ماسک، «جو روگان» (Joe Rogan) و «یاسر الرمیان»، رئیس صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان در یک مسابقه هنرهای رزمی در «مدیسن اسکوئر گاردن» (یک ورزشگاه سرپوشیده چندمنظوره در نیویورک) حضور یافت. این صندوق نه تنها داراییهای بلندمدت، بلکه پروژههای پرریسک را نیز تأمین مالی میکند. همچنین، این هفته «دانا وایت» (Dana White) مدیرعامل یو. اف. سی و از متحدان ترامپ، آغاز یک لیگ بوکس در عربستان را اعلام کرد؛ حرکتی که هدف آن «بازگرداندن شکوه» این ورزش است.
میتوان این اتحاد را صرفاً یک رابطه اقتصادی دید؛ یک مدیر اجرایی که به کشوری ثروتمند نزدیک میشود؛ اما بررسی عمیقتر نشان میدهد که این همکاری تنها به معاملات املاک و سرگرمی محدود نمیشود. عربستان سعودی قدرت اقتصادی خود را بر ذخایر عظیم نفتیاش بنا کرده و دونالد ترامپ نیز رویکرد مشابهی در پیش گرفته و آن این است: حمایت از شعار «حفاری کن، فقط حفاری کن»، کنار زدن محدودیتهای زیستمحیطی و اولویت دادن به توسعه انرژی.
از ماسک تا آلتمن؛ چرا غولهای فناوری در پروژههای ترامپ و سرمایهگذاریهای سعودی دخیلاند؟
ماه گذشته، ترامپ ویدیویی را در پلتفرم رسانه اجتماعی خود منتشر کرد که توسط هوش مصنوعی ساخته شده بود. در این ویدیو، نوار غزه ویرانشده به غزه مورد نظر ترامپ تبدیل شده بود: مجموعهای از کازینوها، نوشیدنیها در کنار استخر و مجسمهای عظیم از سازنده-رئیسجمهور-فرمانروا. این تصویر، رؤیای مشترک کشورهای خلیج فارس را تجسم میکند: ترکیبی از اقتدارگرایی و تکنوکاپیتالیسم در قالب شکوه و سازههای شیشهای.
عربستان سعودی بیش از یک دهه است که تلاش میکند وابستگی خود به نفت را کاهش دهد. برنامه چشمانداز ۲۰۳۰ به رهبری ولیعهد محمد بن سلمان، با الهام از مدلهای اقتصادی دبی و ابوظبی، بر متنوعسازی اقتصاد این کشور متمرکز شده است. در سالهای اخیر، این کشور پادشاهی در حوزههای سرگرمی، معماری لوکس و زیرساختهای پیشرفته فعالیت گستردهای داشته و بهویژه در پروژههایی مانند نمکزدایی از آب، تولید هیدروژن سبز و فناوریهای کلان سرمایهگذاری کرده است. از جمله این اقدامات میتوان به سرمایهگذاری ۳.۵ میلیارد دلاری در اوبر و همچنین حمایت نزدیک به ۲ میلیارد دلاری از ایلان ماسک برای خرید توییتر اشاره کرد. بخش عمده این سرمایهگذاریها از طریق صندوق ثروت ملی عربستان تأمین شده است.
طرحهای ترامپ نیز به شکلی فزاینده، منعکس کننده چنین مدلی هستند. برخی نگراناند که او ممکن است اراضی فدرال را بفروشد تا یک «صندوق ثروت ملی» ایجاد کند. او در یکی از رویدادهایی که بهتازگی برای سرمایهگذاران سعودی در میامی برپا شده بود، درباره ارتباط هوش مصنوعی با مصرف انرژی گفت: «دنیا با انرژی ارزان میچرخد و کشورهایی مثل ما که تولیدکننده انرژی هستند، نیازی به عذرخواهی ندارند.» اواخر ژانویه، ترامپ «سم آلتمن»، مدیر عامل شرکت «اوپن ایآی» و «لری الیسون»، بنیانگذار شرکت نرمافزاری اوراکل را به کاخ سفید دعوت کرد تا پروژه زیرساختی ۵۰۰ میلیارد دلاری «استارگیت» را اعلام کند. در این مراسم، «ماسایوشی سان» از سافتبانک نیز حضور داشت؛ کسی که در سالهای اخیر از سرمایهگذاریهای سعودیها بهره فراوان برده است. عربستان سعودی و امارات عملاً نقش یک بانک جهانی را ایفا میکنند که همه در نهایت، کلاه به دست برای کمک به آن مراجعه میکنند.
ترامپ و رؤیای سلطنت؛ آیا کاخ سفید به یک پادشاهی خانوادگی تبدیل میشود؟
مدل سیاسی عربستان سعودی نیز قابل توجه است. هنگامی که ترامپ تصویری از خود را با تاج پادشاهی منتشر کرد و زیر آن نوشت «زنده باد پادشاه»، بسیاری متعجب شدند. کنترل متمرکز این پادشاهی شباهتهایی به سلسله مردسالارانهای دارد که ترامپ در امپراتوری سیاسی خود ایجاد کرده است.«اریک ترامپ»، پسر او مسئولیت نظارت بر املاک و اقامتگاهها را بر عهده دارد؛ در حالی که «جرد کوشنر» داماد وی در حوزههای مالی مرتبط فعالیت میکند. از سوی دیگر، «دونالد ترامپ جونیور» به عنوان یک دیدهبان سیاسی سیار عمل میکند و استعدادهای سیاسی جدید را شناسایی میکند. او این روند را «نیمکت ذخیره برای آینده شعار سیاسی عظمت را به آمریکا بازگردانیم» مینامد و حتی به بررسی سرمایهگذاریهایی در گرینلند پرداخته است.
دولت ترامپ بهطور فزایندهای با روزنامهنگاری مستقل خصومت پیدا کرده است: از انتخاب متحدان برای دسترسی به مطبوعات گرفته تا آغاز تحقیقات در مورد منتقدان رئیسجمهور. این رویکرد بیتوجهی عربستان سعودی به آزادی مطبوعات را تداعی میکند. شاخص جهانی آزادی مطبوعات، عربستان را در رتبه ۱۶۶ از میان ۱۸۰ کشور قرار داده است. با این حال، این کشور همچنان توسط نخبگان جهانی پذیرفته میشود؛ البته نه به دلیل ارزشهای مشترک، بلکه به خاطر اینکه در دوره نرخهای بهره بالا، کشورهای نفتخیز از معدود بازیگرانی هستند که سرمایه مازاد برای سرمایهگذاری دارند. مدل سرمایهداری اقتدارگرایانه ترامپ نیز بر همین منطق استوار است. آمریکا درست مانند عربستان در بسیاری از زمینهها از جمله دفاعی، انرژی یا سرمایهگذاری، کشوری غیرقابل جایگزین باقی میماند.
از نئوم تا مکعب طلایی؛ آیا ترامپ در پی بازآفرینی آمریکا به سبک عربستان است؟
ترامپیسم در واقع بهدنبال «دوباره بزرگ کردن آمریکا» به معنای سنتی آن نیست. هدف آن دستکم تا حدودی، بازسازی آمریکا به تصویر یک دولت مدرن نفتخیز است؛ دولتی که از ثروت انرژی، توسعههای لوکس و سرمایههای مالی برای اعمال نفوذ در عرصه جهانی بهره میبرد. آینده این مدل اقتصاد سیاسی اما نامطمئن است. عربستان سعودی، با اجرای پروژههای عظیم و چشمگیر مانند ساخت مکعب طلایی در ریاض که آنقدر بزرگ خواهد بود که بتواند ساختمان امپایر استیت را در خود جای دهد و ایجاد یک شهر خیالی در بیابان با دو آسمانخراش آینهای متصل به طول ۱۰۰ مایل، تلاش کرده تا مدل خود را تقویت کند. با این حال، تحقق این پروژهها به حفظ قیمت بالای نفت وابسته میباشد و هزینهها فقط مالی نیستند. طبق گزارش شبکه ITV، از آغاز برنامه چشمانداز ۲۰۳۰ در سال ۲۰۱۶، بیش از ۲۱ هزار کارگر جان خود را از دست دادهاند.
شهری علمی-تخیلی و درخشان که در ویدیوهای تبلیغاتی و بروشورها تصویر شده بود، تاکنون تنها به یک اقامتگاه نیمهتمام در کنار دریا با هزینهای ۴ میلیارد دلاری یعنی سه برابر بیش از بودجه اولیه ختم شده است. چشمانداز این پادشاهی تکنولوژیک، هرچه بیشتر به آنچه والاستریت ژورنال «رقص توهم متقابل» نامیده، شباهت پیدا میکند: در این چرخه، مشاوران و معماران مشهور صرفاً آنقدر شاه را متحیر میکنند که قراردادهایشان تمدید شود.
استراتژی «همهجا، همزمان» ترامپ یعنی لغو محدودیتها، بهرهبرداری بیحد و مرز، وعدههای اغراقآمیز و سیاستهای تجاری نامنسجم بر اهمیت زمان تأکید دارد، اما میتواند عواقب منفی به همراه داشته باشد. حفاری بیش از اندازه ممکن است قیمت نفت را کاهش دهد، رفتار بیثبات میتواند سرمایهگذاران جهانی را از سهام فناوری که بازار را حمایت میکند، دور کند. همکاری با مدیرعاملی که رفتار عجیب و غیرمعمولی دارد، ممکن است مشتریان را از محصولاتش زده کند.
برخورد بینظم با تعرفهها مانند توییتها ممکن است زنجیرههای تأمین را مختل کند. حتی ارزش ارز دیجیتال مرتبط با ترامپ که اندکی پیش از مراسم تحلیف راهاندازی شد، بیش از ۸۰ درصد کاهش یافته است. نوسانات این هفته در بازار سهام، همراه با هشدارهای رکود ممکن است یادآور تلخی از مدل تکنوکاپیتالیسم اقتدارگرا باشد: هر چیزی که میدرخشد، طلا نیست.